علامه طباطبایی جامع فضایل اخلاقی و عرفانی بودند؛ عدالت، تواضع، قناعت، زهد، ذکر، عبادت، مراقبه، خاموشی، احسان و رأفت در وجودشان جمع بود. ایشان بهراستی مصداق «عالم ربانی» بودند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نسیم قم، بهمناسبت ۲۴ آبان، سالروز رحلت علامه طباطبایی و بزرگداشت ایشان، کتابی از حجتالاسلام والمسلمین وحید واحدجوان، عضو هیئت علمی و دانشیار دانشگاه تهران، درباره روش علامه طباطبایی در عرفان عملی و شیوه معرفت نفس با نام «رساله سیر و سلوک علامه طباطبایی؛ شرح رساله الولایه» منتشر شده است. به همین جهت، گفتوگویی با وی درباره شخصیت علامه طباطبایی و این اثر تازه منتشر شده انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
در آغاز گفتوگو لطفاً از تولد و خاندان علامه طباطبایی برایمان بفرمایید؟
علامه سید محمدحسین قاضی طباطباییتبریزی، رضواناللهعلیه در سال ۱۲۸۱ شمسی در تبریز به دنیا آمدند. ایشان از سادات حسنی و حسینی هستند؛ از طرف پدر با ۳۳ واسطه به امام حسن مجتبی و امیرالمؤمنین علی علیهماالسلام و از طریق حضرت زهرا سلاماللهعلیها به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میرسند و از جانب مادر نیز نسب ایشان به امام حسین علیهالسلام میرسد. خاندان علامه تا چهارده نسل اهل علم بودهاند. لقب «قاضی» از جد ششم ایشان، میرزا محمدعلی قاضی، قاضیالقضات آذربایجان، در این خاندان باقی ماند. استاد بزرگ عرفان ایشان، علامه سیدعلی آقا قاضی طباطبایی قدسسره نیز از همین خاندان است.
دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی علامه چگونه گذشت؟
ایشان در پنج سالگی مادر و در ۹ سالگی پدر خود را از دست دادند. با این حال با وصایت پدرشان، افرادی مأمور تربیت او و برادرش سید محمدحسن شدند. علامه از همان کودکی به تحصیل علاقه داشتند. قرآن را آموختند و طی شش سال، متون ادبی و مقدماتی چون گلستان، بوستان، نصابالصبیان، انوار سهیلی، منشآت امیرنظام و ارشادالحساب را فراگرفتند. خوشنویسی را نیز در کنار درس آموختند.
مسیر علمی ایشان در حوزههای علمیه چگونه پیش رفت؟
در سال ۱۲۹۷ ش. وارد مدرسه طالبیه تبریز شدند و هفت سال به تحصیل متون اصلی در صرف، نحو، فقه، اصول، فلسفه، منطق و کلام پرداختند. سپس در سال ۱۳۰۴ ش. برای تکمیل علوم عقلی و نقلی به نجف اشرف هجرت کردند. در فلسفه نزد حکیم سیدحسین بادکوبی اسفار، منظومه، شفا، اثولوجیا و دیگر آثار را خواندند. به توصیه همان استاد، ریاضیات عالی را نزد سید ابوالقاسم خوانساری فراگرفتند تا ذهن برهانیشان تقویت شود. در فقه و اصول، شاگرد بزرگانی چون میرزای نائینی و شیخ محمدحسین غروی اصفهانی بودند و از مرحوم نائینی اجازه روایت و اجتهاد گرفتند.
نقش علامه قاضی در شکلگیری شخصیت عرفانی علامه طباطبایی چقدر پررنگ بود؟
بسیار پررنگ. استاد حقیقی و مربی عرفانی علامه، مرحوم سیدعلی آقا قاضی بود. علامه طباطبایی در نوشتهها و سخنان عمومیشان کمتر از او نام میبردند، چون قائل بودند مقام استادشان فراتر از ذکر در کنار دیگران است. ایشان تحت تربیت قاضی، به مجاهدات نفسانی و تهذیب درونی پرداختند. در واقع، عرفان عملی علامه، ریشه در مکتب علامه قاضی دارد که از سید احمد کربلایی و آخوند ملا حسینقلی همدانی و سید علی شوشتری بهصورت سلسلهوار منتقل شده است.

پس از بازگشت به ایران، زندگی ایشان چگونه ادامه یافت؟
در سال ۱۳۱۴ ش. بهدلیل مشکلات مالی به تبریز و روستای شادباد بازگشتند و ۱۰ سال در آنجا زندگی کردند. در کنار کشاورزی، چندین اثر فلسفی و عرفانی نوشتند، از جمله «رساله الولایه». سپس در سال ۱۳۲۵ ش. به قم هجرت کردند و فعالیت علمی خود را در حوزههای تفسیر، فلسفه و عرفان آغاز نمودند.
مهمترین ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی علامه طباطبایی چه بود؟
علامه جامع فضایل اخلاقی و عرفانی بودند؛ عدالت، تواضع، قناعت، زهد، ذکر، عبادت، مراقبه، خاموشی، احسان و رأفت در وجودشان جمع بود. ایشان بهراستی مصداق «عالم ربانی» بودند. در زندگی، با تهیدستی، یتیمی و غربت روبهرو شدند، اما هرگز از علم و تفکر و عرفان دست نکشیدند. جملهای دارند که گویای عمق سیرشان است: «دست ناپیدایی مرا از هر پرتگاه نجات میداد و جاذبهای مرموز مرا از میان هزار مانع بیرون میکشید».
ایشان چنین بودند. با کمترین امکانات، شبها تا صبح مطالعه میکردند و میفرمودند: «هیچگاه با اشکال علمی نزد استاد نرفتم، زیرا پیش از درس حلش میکردم.»
جایگاه علامه در تحول علمی حوزه علمیه قم را چگونه میبینید؟
علامه دو نیاز اساسی حوزه را تفسیر قرآن و احیای علوم عقلی تشخیص دادند. بدون ترس از مخالفتها، این دو را بنیان گذاشتند و تحول بزرگی پدید آوردند. تفسیر المیزان و درسهای فلسفی و عرفانی ایشان عملاً جریان جدیدی از تفکر دینی در حوزه ایجاد کرد.
عرفان عملی در اندیشه علامه چه جایگاهی دارد؟
عرفان علامه مبتنی بر «معرفت نفس» است. ایشان شریعت را مسیر حقیقی سیر الیالله میدانستند. به تعبیر مرحوم علامه حسنزاده آملی، علامه تأکید داشتند: «ما ریاضتی بالاتر از دینداری نداریم.» علامه گرچه کتابهای رسمی علم عرفان عملی را تدریس نکردند، اما برای شاگردان خاص، مباحث سیر و سلوک را بیان میکردند. اوج عرفان عملی ایشان در رساله الولایه متجلی است.
درباره کتاب شریف «رساله الولایه» کمی بیشتر توضیح میدهید؟
این اثر یکی از عمیقترین آثار عرفانی علامه است. علامه حسنزاده آملی آن را «مأدبهای آسمانی برای نفوس مستعده به نور ولایت» خوانده است و علامه جوادی آملی فرمودند: «از بهترین آثار علامه طباطبایی است. در این رساله، نوعی رازگویی است که در دیگر آثار علامه کمتر دیده میشود».
رساله الولایه آمیزهای از عرفان، برهان و وحی قرآنی است؛ نمونهای نادر از وحدت عقل و شهود در مکتب اهلبیت علیهمالسلام.

درباره شرحی که خودتان بر این رساله نوشتهاید بفرمایید؛ روش شما چه بود؟
این شرح بعد از دو دوره تدریس رساله الولایه در دانشگاه تهران و یک دوره کوتاه در قم است که به پیشنهاد ارزشمند نشر قائم آلعلی (علیهالسلام)، کارش انجام شد.
این اثر دارای ویژگیهایی است:
متن رساله بر اساس نسخه خطی علامه تنظیم و حرکهگذاری شده است.
ترجمه وفادار به متن است، اما روان و علمی.
شرح، نه بسیار تخصصی و پر اصطلاح و نه سطحی و کم عمق است، بلکه با بیان روان تلاش شده، مطالب رساله، شرح شود.
روایات از منابع اصلی نقل و واژگان تصحیحشدهاند.
در برخی موارد، برای وضوح بیشتر، توضیحات بیشتری ارائه شده است.
این کتاب، از آن جهت که توسط علامه طباطبایی که انصافا از قله های علم و معرفت و عرفان بودند، نوشته شده، بسیار پر برکت است و امیدوارم این شرح، برای دوستداران راه عرفان و معنویت پرفایده باشد.
از لحظات پایانی عمر علامه بفرمایید؟
آن طور که شاگردان برجسته علامه نقل میکنند، علامه طباطبایی در سالهای آخر عمر، مراقبه شدیدتری داشتند، به دنیا بیاعتنا بودند، همواره ذکر خدا بر لب داشتند. حتی چند روز پیش از رحلت فرمودند: «دیگر میلی به چای ندارم؛ گفتهام سماور را در عالم آخرت روشن کنند».
سرانجام صبح یکشنبه ۱۸ محرم ۱۴۰۲ قمری، برابر با ۲۴ آبان ۱۳۶۰، به لقاء الله پیوستند. پیکرشان در حرم مطهر حضرت معصومه سلاماللهعلیها به خاک سپرده شد.
روح شریف علامه طباطبایی قرین رحمت الهی، و راه ایشان در تفسیر، حکمت و عرفان، چراغی برای سالکان راه حق باد.
منبع خبر: خبرگزاری تسنیم
















