پلتفرمی که بر منطق واره بنا شود، تنها یک ابزار ارتباطی نیست. آن میتواند به یک اکوسیستم همیاری دیجیتال تبدیل شود؛ جایی که «مرابطه»ها بازتاب همان روح واره باشند. در واره، یک نفر نیت میکند کاری جمعی انجام دهد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نسیم قم، در فرهنگ ما هنوز کلماتی وجود دارند که عطر خاک و زمین را با خود حمل میکنند؛ واژههایی که ردّی از رطوبت زمین و دستهای بینام در آنها مانده است. یکی از آنها «واره» است؛ واژهای که دکتر مرتضی فرهادی از دل روستاهای ایران بیرون کشید تا نشان دهد همیاری در این سرزمین تنها یک عادت اقتصادی یا مذهبی نبوده، بلکه نحوهای از زیستن بوده است. واره، به تعبیر او، نظامی از مهرِ بیچشمداشت و اعتماد متقابل است؛ جهانی که در آن انسانها با هم زندگی میکنند نه از سر نیاز، که از سر پیوند.
اقتصاد اخلاقی در برابر اقتصاد بازار
اما این پیوندها در زیست شهری امروز، بهتدریج از هم گسستهاند. محلهها به خوابگاه تبدیل شدهاند، مسجدها کمرونق شدهاند و ارتباطات انسانی در هیاهوی سرعت، به تبادلاتی کوتاه و مصرفی فروکاسته شده است. در چنین جهانی، سخن گفتن از واره، نوعی یادآوری است؛ یادآوری این که میتوان دوباره در مدار مهر زیست. واره در نگاه فرهادی، تنها یک سنت نذری یا خیرخواهانه نیست، بلکه یک منطق فرهنگی است. در این نظام، هر کنش اجتماعی بر اساس دو اصل شکل میگیرد؛ نخست، اعتماد به نیت خیر دیگری، و دوم، ارزش یافتنِ عمل بخشش بهخاطر خود آن. فرد در واره کمک میکند، زیرا بودن در شبکهی خیر را نوعی افتخار میداند؛ نه به امید پاداش یا دیدهشدن. بههمین دلیل، واره بیش از آنکه یک نظام اقتصادی باشد، یک «اقتصاد اخلاقی» است؛ اقتصادی که در آن «سرمایه»ی اصلی، پیوند و معناست. در روزگار پیشامدرن، این منطق در ساختار زندگی محلی جریان داشت؛ همسایهای که سهمی از گندمش را به دیگری میداد، زنانی که برای یکدیگر شیر میدوشیدند، جوانانی که در ساخت خانهی تازهداماد کمک میکردند. واره یعنی جامعهای که در آن «تو» و «من» هنوز از هم جدا نشدهاند.
پلتفرمهای بیروح و فرصت بازآفرینی
در شهرهای امروز، این منطق به حاشیه رانده شده است. پلتفرمهای دیجیتال، هرچند ارتباط را آسانتر کردهاند، اما عمدتاً بر منطق دیگری استوارند؛ مبادله، امتیاز، سود و مصرف. در چنین فضاهایی، انسانها نه برای پیوند، که برای کسب نفع یا اعتبار مجازی عمل میکنند. ما در جهان شبکهای زندگی میکنیم، اما شبکههایمان اغلب بیروحاند؛ هیچ حسّی از «همبودن» در آنها نیست. از همینجا، ایدهای برای بازسازی پلتفرمها معنا پیدا میکند؛ تلاشی برای بازگرداندن روح واره به زیست دیجیتال و ساختن بستری که در آن تکنولوژی در خدمت اخلاق تعاون قرار گیرد، نه برعکس.
بازآفرینیِ «واره» در قالب دیجیتال
پلتفرمی که بر منطق واره بنا شود، تنها یک ابزار ارتباطی نیست. آن میتواند به یک اکوسیستم همیاری دیجیتال تبدیل شود؛ جایی که «مرابطه»ها بازتاب همان روح واره باشند. در واره، یک نفر نیت میکند کاری جمعی انجام دهد؛ مثلاً ساختن پلی کوچک، برگزاری روضه یا کمک به یک نیازمند. در پلتفرم، همین روح به شکل ایجاد یک «درخواست مرابطه» بازآفرینی میشود. مرابطه، یعنی دعوتی عمومی برای همکاری در کاری که نفعش از مرز فرد فراتر میرود. هر کاربر میتواند نقش خود را اعلام کند؛ یکی مکان میدهد، دیگری زمان، سومی تخصص و چهارمی دستهایش را. در واره، هیچکس «ناظر» نیست؛ همه «یار» هستند.
جامعه مرابط
از این منظر، این ایده چیزی شبیه به یک «نقشهی زندهی وارهها» است؛ جایی که مرابطههای مسجد، هیئت، پایگاه، کتابخانه و حتی کسبه، همگی بر یک نقشه دیده میشوند. این نقشه، تصویری از زیست جمعی بازسازیشده و نوعی حافظهی زنده از خیرهای جاری در شهر است. اگر پلتفرم واقعاً حامل روح واره شود، از منطق بازار فاصله میگیرد. امتیازدهی و رتبهبندیها دیگر به رقابت نمیانجامد و کاربران به مشارکتهای بیمنت میپردازند. محور بنیادین این جمعها، نه افراد، بلکه نهادهای اصیل محلی است؛ مسجد، هیئت، کتابخانه و خانهی فرهنگ. این فضاها در حکم «گرههای واره» عمل میکنند. هدف از چنین پلتفرمی، تنها فعال کردن کاربران نیست، بلکه بازآفرینی «جامعهی مرابط» است؛ جامعهای که اعضایش در پیوندی دائمی از خیرخواهی، اعتماد و همدلی به سر میبرند. در این جامعه، مرابطهها جای لایکها را میگیرند و دیده شدن نه بهواسطهی تصویر، که بهواسطهی حضور و خدمت معنا پیدا میکند. در دنیایی که همهچیز به سرعت از هم میگسلد، واره به ما یادآوری میکند که هنوز میتوان زیست جمعی را بازآفرید؛ نه در گذشته، بلکه در اکنونِ دیجیتال. پلتفرمی که با روح واره ساخته شود، دیگر صرفاً یک اپلیکیشن نخواهد بود؛ بلکه نهاد فرهنگی نوین است؛ جایی که انسانها، دوباره «با هم» معنا میگیرند، نه منفرد و تنها.
یادداشت از زهرا ابراهیم زاده، پژوهشگر
منبع خبر: خبرگزاری تسنیم
 





 
 














