به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نسیم قم، می گویند جامعه الهی بر پایه دو پیمان شکل می گیرد؛ پیمانِ اطاعت از پروردگار و صاحبانِ ولایت در کنار پیمانِ نصرت و جهاد با جان و مال؛ با این توضیح که پیمان اطاعت، بدون سرسپردن به پیمان نصرت کامل نیست.و اما در پیمان نصرت، این شهدا هستند که با اهدای جان، جاودانه می شوند و در تداوم این مسیر، ایثارگرانی هم هستند که آگاهانه و مُخلصانه، جهاد با مال را برمی گزینند و ماندگاری را تحقق می بخشند.
در این میان، خانواده هایی هم هستند بهره مند از هر دو جهاد اموال و اَنفُس؛ از جمله خانواده هندویان که با شعار «ای شهید، راهت در سنگر مدرسه سازی ادامه دارد»، حیات دوباره ای به شهید مهدی و البته مرحوم حاج احمد هندویان بخشیده و همچنان در این مسیر نورانی، پایِ کارند.و این بار در یک آرامش دل انگیز پاییزی قم، آذر ماه سال ۱۳۴۴ یعنی ایام تولد شهید مهدی، پیوند می خورَد به آذر ۱۴۰۳ و تولد مدرسه ای دیگر مُزیّن به نام او در دیار کریمه اهل بیت سلام الله علیها؛ مدرسه ای هوشمند و زیبا که حتی از اتاق بهداشت و اتاق بازی برای دختران دانش آموز برخوردار است.
همه چیز در ایام هفته بسیج، رنگ و بوی عشق و ایثار دارد؛ از خانواده های معظم شهدا که در گوشه کنار مراسم نشسته اند تا تصاویر شهدایی مانند حاج قاسم و سیدحسن نصرالله و مهدی هندویان که زینت بخش مدرسه و مراسم است؛ از آزمایشگاه مدرسه که نام شهید فخری زاده را بر سر در خود می بیند تا نقاشی خودکاری شهید بر دیوار حیاط مدرسه و از شال هایی بر دوش دختران دانش آموز با عبارت «پیشگامان گام دوم انقلاب و تمدن نوین اسلامی» تا هنرنمایی گروه رزم نواز سپاه امام علی بن ابی طالب (ع) که علاوه بر اجرای زنده سرود ملی، نوای «آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو …» را در اذهان تداعی می کند.
در گوشه ی نمازخانه شکیل این مدرسه با آن نورگیرهای شیشه ای زیبایش به رنگ پرچم ایران عزیز، دانش آموزی نشسته کاغذ به دست و مشغول تمرین و بازخوانی. بعدا معلوم می شود نامش مهسا کرباسی است؛ دانش آموز همین مدرسه. قرار است دکلمه بخواند. وقتی به جایگاه می آید؛ حالِ همه خوب تر می شود:«حال من، خوبِ خوب است. من کسی را می شناسم به نام حاج احمد. حاج احمد را ندیده ام؛ اما می دانم به رسم گذشت و فداکاری، فرزندانش را تربیت کرده. احساس می کنم پدربزرگم است. وقتی از جلوی تصویرش در مدرسه عبور می کنم؛ فکر می کنم با من حرف می زند. شهید مهدی را می شناسم. خانم معلم می گوید او عموی ماست. من پدر مهربان مدرسه، حاج ابوالفضل را هم می شناسم.»و بعد خطاب به حاج ابوالفضل هندویان، فرزند مرحوم حاج احمد و برادرِ شهید مهدی، این جملات را با احساسی وصف ناشدنی بر زبان می آورَد:«پدر مهربانم، تا وقتی من و دوستانم در این مدرسه درس می خوانیم و نماز را در نمازخانه برپا می داریم؛ فرشتگان برای پدربزرگم و عموی جوان شهیدم هدیه می برند … .»در ادامه مهسا مورد تفقد وزیر آموزش و پرورش که در مراسم حاضر است قرار می گیرد.
آقای وزیر میکروفون می گیرد و می گوید: «بهتر از متنش، اجرایش بود … .»مجری، یکی از مفاخر قم، یعنی فرهیخته ای را که به شایستگی سفیر مدرسه سازی کشور و خیّر ملی مدرسه ساز لقب گرفته به جایگاه فرا می خوانَد.حاج ابوالفضل سخنانش را با آیه ۴۱ سوره مبارکه ابراهیم آغاز می کند: «ربّنا اغفِر لی و لِوالِدَیّ و لِلمؤمنین یَوم یَقومُ الحساب».
می گوید: پدرم از همان زمان که نفت توزیع می شد و بلکه قبل تر، دغدغه کمک به مردم را داشت. خدا توفیق داده همه اعضای این خانواده اعم از برادران و خواهرانم، راه پدر و مادر را تداوم بخشند.سخنانش را با تقدیر از خدمات استاندار و شهردار ادامه می دهد و سپس می گوید:منتقدان مدیریت شهری هم، دوستان ما هستند؛ ولی خواهش می کنیم اجازه دهند تا روند آبادسازی قم ادامه پیدا کند.اکنون نوبت آن است که آیات دیگری از سوره مبارکه ابراهیم تفسیر شود و جان دوباره ای به مراسم ببخشد: «اَلَم تَرَ کیف ضَرَبَ اللهُ مثلا کلمه طیّبه کشجره طیّبه اَصلُها ثابِت و فرعُها فی السّماء تُؤتی اُکُلها کُلّ حین بإذن ربّها و یَضرِب اللهُ الامثالَ لِلنّاس لعلّهم یتذکّرون».
حاج ابوالفضل نام برخی خیّرین را لیست و همه را یکی یکی به خط می کند؛ از جمله خانم رمضانی همسر شهید نگهبان، آقای راستی و آقای قربانی. صحبت از تخریب و بازسازی یک مدرسه، ساخت یک مجتمع مُعظم آموزشی و یک فرهنگسرا در استان است با آورده ای چند صد میلیاردی. تفاهمنامه اش را هم همینجا می نویسند و به حضّار نشان می دهند.
انگار جمعیتی از خیّران مدرسه ساز همانند یک شجره طیّبه از زمین نمازخانه مدرسه شهید هندویان شهرک قدس قم به آسمانِ تاریخ پیوند می خورَند.و اما روضه کوتاه سفیر مدرسه سازی کشور، دل ها را منقلب و چشم ها را بارانی می کند:همین روزها بود که حضرت فرمود علی جان مرا شبانه غسل بده؛ شبانه کفن کن و شبانه به خاک بسپار … بریز آب روان اسماء، به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته … داغ پیمبر کمرم را شکست؛ داع تو رُکن دگرم را شکست … زهرا جان، ما را ببخش اگر در مسئولیتهایمان کوتاهی کرده ایم … .
و در ادامه، سجده حاج ابوالفضل به زمین نمازخانه مدرسه برای شُکرگزاری این توفیقات و البته جمله قصارش، مراسم را به یاد ماندنی تر می کند؛ جمله ای خطاب به همه تا کار خِیر مدرسه سازی را در همین دنیا کلید بزنند:«رفقا، چراغ را جلوی رو بگیرید؛ نگذارید برای پُشت سر».حرفهایش در ظاهر تمام شده؛ اما عملا نشده! باز هم میکروفون می گیرد.
از زحمتکشان ترابری مراسم تشکر می کند و از خادمان مدرسه با عنوان «مدیریار». از وزیر آموزش و پرورش قول می گیرد با مدرسه سازی در قم، عملا خیّر مدرسه ساز شود. به نقل از شهردار قم می گوید آقای شهردار، زمینی در شهرک انسجام تقبل می کند تا مدرسه ای دیگر در عشّ آل محمد بنا شود.
شهردار تأیید می کند. رئیس شورای شهر قنوات هم از میان جمعیت بر می خیزد و می گوید زمین در اختیار خیّرین مدرسه ساز استان قرار می دهیم تا در قنوات هم مدرسه بسازند. این هم با استقبال رو به رو می شود.و با اجرای اثر «رایحه نور» توسط گروه سرود مدرسه، مراسم به پایان خود نزدیک می شود:«دخترا نورَنبا خدا جورَنمیشن هر کدومشون آینده ی این وطندخترا رحمتنبا خدا راحتنآره دشمنا از این وقار ناراحتناُلگومه حضرت معصومهدلِ من مث اقیانوسِ آرومه … ».باید هم آرام باشد دلِ دانش آموزانِ آینده سازِ این آب و خاک؛ به پشتوانه تداوم ایثار مجاهدان و مجاهدت ایثارگران؛ به پشتوانه خانواده هایی که پیمان نُصرت الهی را معنا کرده اند و یادآور این تعبیرند:شهادت هنر مردان خداست و «مدرسه سازی» هنری دیگر.
✍️حسن شیخ حائری