مرجع تقلید بصیر و هوشمنددر مشهد همین که به بزرگانی در آنجا ادعای دولت را گفتند بعضی با عجله و شتاب حتی دستور دادند اطراف صحن چراغانی بشود که موفق شدیم و پیروز شدیم! در قم هم وقتی که شب هنگام، به یکی از بیوت گفته بودند، صبح آن شخص روحانی اعلامیهای داده بود و […]
مرجع تقلید بصیر و هوشمند
در مشهد همین که به بزرگانی در آنجا ادعای دولت را گفتند بعضی با عجله و شتاب حتی دستور دادند اطراف صحن چراغانی بشود که موفق شدیم و پیروز شدیم! در قم هم وقتی که شب هنگام، به یکی از بیوت گفته بودند، صبح آن شخص روحانی اعلامیهای داده بود و دستور اینکه اطراف صحن چراغانی بشود را صادر کرده بود.
حضرت امام مطلع شدند و با آن شخصیت تماس گرفتند و فرمودند «شما گفتید که چراغانی بشود؟» آن شخصیت گفته بودند که بله؛ چون وقتی مردمی که مبارزه میکنند، پیروز میشوند باید که جشنی باشد. عبارتی که من در یادم هست که از حضرت امام نقل شده این است که «چه پیروزی؟ چه جشنی؟ اینها با سر و صدا و بوق و کرنا یک مصوبه ضد اسلام را اعلام کردند. ولی شبانه آمدند در گوشی با آقایان چیزی گفتند.» البته آن شب با امام هم تماس نگرفته بودند و تماس را با بقیه گرفته بودند. یک عبارتی که به نظر بنده پیدا کردن سند آن بسیار مهم است، این بود که ایشان فرمودند: «ملت مسلمان ایران سالها بهانهای برای مبارزه میجسته است. مبارزه بر علیه تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی بهانه برای مبارزه ملت اسلام بوده و پیروزی و جشنی در کار نیست. تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی باید رسما الغا شود و در همان حدی که راجع به اصل تصویبنامه تبلیغ شده است باید درباره الغای آن هم تبلیغ شود».
رژیم سفاک الغای اسلام و الغای رسمیت مذهب تشیع را در لفافه یک آرزوی ۶۰ یا ۷۰ ساله مردم یعنی انجمنهای ایالتی و ولایتی قرارداده بود. این لفافه با چند فریب همراه بود؛ یک فریب برای بانوان کشور و یک فریب برای احزاب سیاسی که اسلام در اساسنامهشان نبود، بلکه ضدیت با اسلام در اساسنامه اکثر آنها بود. تصور آن احزاب این شد که این تصویبنامه با این خصوصیت گامی به پیش است.
این طرف هم مراجع تقلید به خصوص حضرت امام دریافتند که باید پرده ریا و فریب را درید. رژیم سفاک از تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و مبارزه دوماهه روحانیت یک تجربه گرفت. برخی از مراجع و برخی از استوانههای حوزههای علمیه و برخی از اساتید سیاسی و اجتماعی جامعه آن روز تجربه دیگری گرفتند. رژیم تجربه گرفت که برای اینکه بخواهد به جانب چنین هدفی یعنی الغای اسلام پیش برود و قانون اساسی را تغییر دهد باید نیروی بیشتری را حرکت بدهد و یک حرکت مردمی راه بیندازد و به جانب یک مراجعه به افکار عمومی برود با چند فریب که قشرهای گسترده جامعه را تکان بدهد.
اولین هستههای تشکیلاتی نهضت اسلامی
پس از اینکه تصویبنامه الغا شد ما جمعی از چند هیئت به خدمت امام در همان منزلشان در کوچه یخچال قم رسیدیم. امام فرمودند که «خیال نکنید مبارزه تمام شده است. ملت مسلمان ایران به بهانه این تصویبنامه آغاز کرد. شما باید بدانید از حالا باید ارتباطتان با یکدیگر مستحکمتر باشد. چون دستگاه جباره از این تجربه مایهای گرفته که ممکن است یک حرکت شدیدتر را انجام بدهد.» حضرت امام از این مقطع به وسیله بزرگانی در مراکز استانها و نیز خطبا و اسلامشناسان برجستهای که در خط اسلام ناب قرار گرفته بودند، مردم را به تشکل تشویق کردند و فعالیت تشکلهای مبارز از اینجا آغاز شد.
بیشتر بزرگان به ضرورت این سخن حضرت امام نرسیده بودند که باید تشکلی پدید بیاید و ارتباطات مستحکمتر بشود. معتقد بودند حالا که مردم موفق شدند و پیش رفتیم لزومی ندارد که مردم را در صحنه نگه داریم و لزومیندارد کار سیاسی بکنیم که برای حوزهها ضرر داشته باشد! امام رفته رفته در این راه تنها شد ولی ارتباطاتشان را با بدنه مردم و اسلامشناسانی که در ارتباط با ایشان بودن این مستحکمتر کردند.
شیوه متفاوت امام
در واکنش به اصلاحات فرمایشی
رژیم توطئه جدیدی را در قالب رفراندوم و در قالب شش ماده ترتیب داد تا به رای مردم بگذارد. من همین را اشاره میکنم که غیر از موضوع زنان، میخواست با اصلاحات ارضی کشاورزان را فریب دهد. فروش کارخانجات دولتی و سهیم کردن کارگران را اضافه کرد، «سپاه دانش» و«سپاه ترویج آبادانی» را با این عنوان که میخواهیم روستاها را آباد کنیم ترتیب داد.
احزاب سیاسی، تشکلها و جبهههایی که به صورت علنی فعال بودند با این برنامه مخالفتی نکردند، البته غیر از علما و متدینینی که در بعضی از این تشکلها بودند؛ مثلا در نهضت آزادی آیتالله طالقانی کسی است که در همین اطراف رفراندوم دستگیر شد. حتی بر سر در دانشگاه تراکتی را چپیهای دانشگاه نصب کرده بودند که «اصلاحات آری دیکتاتوری خیر». آنها این برنامه را اصلاحات نامیده بودند. امام در بین مراجع تقلید در نحوه برخورد خیلی معتدل عمل کرده بود، آیتالله سید احمد خوانساری و آیتالله خویی بسیار تند حرکت کرده بودند و آیتالله حکیم و بعضی از مراجع قم، مشهد و تهران نیز آهسته حرکت کردند.