گروه فرهنگ هنر خبرگزاری دانشجو: عباس اسماعیل گل این روزها که هفته کتاب و کتابخوانی را میگذاریم شاید بیشتر از همیشه موسئولین ذیربط و رسانهها به ترویج فرهنگ کتابخوانی میپردازند که به همین بهانه گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به معرفی چند عنوان کتاب پرفروش در ژانرهای مختلف میپردازد که در ادامه از نظرتان میگذرد: […]
گروه فرهنگ هنر خبرگزاری دانشجو: عباس اسماعیل گل این روزها که هفته کتاب و کتابخوانی را میگذاریم شاید بیشتر از همیشه موسئولین ذیربط و رسانهها به ترویج فرهنگ کتابخوانی میپردازند که به همین بهانه گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به معرفی چند عنوان کتاب پرفروش در ژانرهای مختلف میپردازد که در ادامه از نظرتان میگذرد:
مربی عاشق «حاج آقا مجتهدی»
مؤلف: حمید سبحانی صدر به همراه گروه پژوهشی مؤسسۀ ایمان ماندگار
ناشر: مطیع، قم، چاپ اول، ۱۳۹۷
گردآورنده: مؤسسۀ ایمان ماندگار آیتالله احمد مجتهدی تهرانی، متولد ۱۳۴۳ هـ. ق؛ و متوفای چهارم محرم ۱۴۲۹ هـ. ق، از اساتید بنام حوزۀ علمیۀ تهران بود که دوازده سال پیش از میان ما رفت، اما برکات و آثار ایشان همچنان ادامه دارد و بیان شیرین ایشان همچنان در رسانۀ ملی، شبکههای اجتماعی و … به مناسبتهای مختلف در حال پخش است.
آیتالله مجتهدی تربیتشدۀ حاج شیخ علیاکبر برهان بود و با اینکه نزد ایشان زیاد هم درس نخواند، اما تربیتهای ایشان در آیتالله مجتهدی اثر گذاشت و ایشان به همراه مرحوم شیخ محمدحسین زاهد کسانی بودند که آیتالله مجتهدی از آنها زیاد یاد میکرد. شیخ محمدحسین زاهد به تعبیر آیتالله محمدعلی جاودان راه جدیدی برای آیتالله مجتهدی باز کرده بود. آیتالله برهان در مسجد و مدرسۀ «لُرزاده» و شیخ محمدحسین زاهد در مسجد «امین الدوله» دو مکتب علمی و تربیتی بودند که تحولی چشمگیر در احیای حوزههای علمیۀ تهران و تربیت طلاب علوم دینی رقم زدند و آیتالله مجتهدی ثمرۀ این دو مکتب است.
کتاب «حاج آقا مجتهدی»، تازهترین اثر مؤسسۀ ایمان ماندگار است که به زندگی این عالم وارسته پرداختهاست. تألیف کتاب، کاری جمعی بوده و گروه پژوهشی ایمان ماندگار، تهیه و تنظیمش را بر عهده داشته، اما در نهایت، روایتِ کتاب به قلم حمید سبحانی صدر است.
مؤلفین کتاب، کار خود را از همان مسجدی آغاز کردند که اکنون به مسجد و مدرسۀ علمیۀ آیتالله مجتهدی مشهور است و معظمله سالها در آن اقامۀ جماعت نمودند و ضمن پرورش طلاب، در همان مسجد هم طلاب و هم سایر اقشار مردم را از بیانات خویش محظوظ کردند. نام اصلی این مسجد که در نقشههای قدیمی تهران هم آمده، مسجد «حاج ملا محمد جعفر» است. آخوند حاج ملا محمدجعفر چالهمیدانی از علمای بنام تهران بود که پس از هشتاد سال زندگی در سال ۱۲۹۶ هـ. ق. درگذشت و مسجدی که ایشان در آن نماز اقامه میکرد و اکنون حوزۀ علمیۀ آیتالله مجتهدی است، قریب به ۱۸۰ سال قدمت دارد.
کتاب دارای دو بخش است:
نخست، سابقۀ تاریخی مدرسۀ علمیه که برای بررسی آن، مؤلفین کتاب به دوران حاج ملا محمدجعفر و زندگانی ایشان پرداختند و برای این منظور، از اسناد دست اول و برجایمانده از خاندان آیتالله محمدجعفر چالهمیدانی بهره بردهاند.
بخش دوم، شرح زندگانی آیتالله مجتهدی از کودکی تا پس از شکلگیری حوزۀ علمیۀ ایشان است. این بخش، شامل سه قسمت است:
۱) زمانه و زمینه؛ شرح احوال ایشان در کودکی و نوجوانی، طلبگی در تهران، مهاجرت به قم، بازگشت به تهران، تدریس در مسجد سید عزیزالله، حضور در مسجد حاج ملا جعفر، سفرهای زیارتی و تبلیغی و تفریحی، ازدواج و مشکلات اقتصادی ایشان، مباحثی است که در این قسمت بیان میشود.
۲) فعالیتهای سیاسی و اجتماعی؛ این بخش به مبارزات مخفی ایشان و نیز شیوۀ مبارزاتی ایشان در رژیم سابق میپردازد و بیان میکند که ایشان با وجود علاقه به امام خمینی، طوری رفتار میکرد که در دوران طاغوت مدرسه بخاطر فعالیتهای سیاسی بسته نشود. همچنین در این قسمت به احترام و اعتماد علما و مراجع نسبت به ایشان اشاره شدهاست.
۳) سیرۀ تعلیمی و تربیتی؛ این بخش شاید پرکاربردترین بخش کتاب باشد و هر کسی که در هر کسوتی (روحانی یا غیر روحانی) بخواهد به پرورش جوانان و نوجوانان بپردازد، از خواندن این نکات، استفاده خواهد کرد. عطوفت و مهربانی ایشان که گاه با جَذَبه و تندی همراه میشد و جوانان را از انحراف دور میکرد، شوخطبعی، جدیت داشتن و وقت خود را وقف کار کردن، تسلط در تدریس، زبان شیرین موعظه و …، همه و همه ویژگیهایی است که ایشان را ماندگار کردهاست.
تا حد امکان سعی شده محتوای کتاب، بر اساس بیانات شخص مرحوم مجتهدی باشد و پس از آن با شاگردان متقدم و ارادتمندان قدیمی آن بزرگوار و نیز فرزندان مرحوم حجتالاسلام مرتضی کاتوزیان (نوۀ ملا محمدجعفر چالهمیدانی) مصاحبه شدهاست تا در نهایت یک تاریخ شفاهی موثق حاصل شود.
انتهای کتاب هم شامل تصاویر اجازهنامۀ مراجع تقلید به ایشان در زمینۀ وکالت و دریافت و صرف وجوهات شرعی و نیز عکسهای ایشان است.
با مطالعۀ کتاب به چند ویژگی بسیار مهم و کلیدی از آیتالله مجتهدی برمیخوریم:
اول، ایشان بسیار متشرع بودند؛ یک نمونه آن بود که از همان ابتدای مسیر با وجود آنکه پدرشان مخالف طلبگی ایشان بود، با استناد به فتوای آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی که رضایت والدین را در طلبه شدن شرط نمیدانست، به حوزه رفتند و در سالهای ابتدایی طلبگی با وجود این اختلاف نظری که با پدرشان داشتند، هرگز کوچکترین بیاحترامیای به پدرشان نکردند، بلکه در بین سایر فرزندان، از نظر ادب و احترام به پدر سرآمد بودند. یکی دیگر از نمونههای بارز تدین ایشان هم توجه به لقمه و شبههناک نبودن آن، بود.
دوم، ایشان به معنای واقعی کلمه عاشق بود. اولاً عاشق راهی بود که انتخاب کرده بود؛ یعنی با عشق درس خواند و با عشق به تربیت طلاب پرداخت و عمر خویش را وقف این کار کرد و حتی سفر و تفریح ایشان هم به نوعی تعلیم و تربیت بود؛ ثانیاً عاشق شاگردانش بود و بنا بر نقل آیتالله جاودان، ایشان فرموده بودند که من بعضی از طلاب را از برادرانم هم بیشتر دوست دارم. همین عشق و علاقه هم در موفقیت ایشان سهم بسزایی داشت. آیتالله حقشناس رَحِمَهُالله در وصف ایشان فرموده بودند که آقای مجتهدی خودش را در این راه کشته است! علامه عسکری رَحِمَهُالله در وصف ایشان فرموده بودند که آقای مجتهدی خودش یک مکتب است و آیتالله خویی حسرت جای خالی ایشان را در نجف میخوردند و خلاصه طلابی که ایشان پرورش میدادند، در قم با چشم دیگری نگریسته میشدند و مورد احترام علما بودند.
سوم، به شهادت شاگردانشان، بسیار منظم بودند و طلاب را هم منظم بار میآوردند و این نظم در مدیریت ایشان هم مؤثر بود.
چهارم، میانه رو و معتدل بودند و نمیگذاشتند که طلابشان از عرفیات فاصله بگیرند و با صفاتی، چون وسواس مبارزه میکردند.
پنجم، اهل توسل و روضه بودند و میفرمودند: طلبه باید یک رگ توسل و ولایتی داشته باشد. در ایام عزای اهل بیت علیهمالسلام دروش معمول را تعطیل میکردند، ولی همین اقامۀ عزا را یک درس میدانستند و مواظبت میکردند که مبادا طلاب به بهانۀ تعطیلی دروس معمول به خانه رفته و در مجالس اهل بیت شرکت نکنند.
ششم، آقا منش و منیعالطبع بودند و حتی در شدت و تنگدستی آقا منشی را ترک نمیکردند. «جنایت و مکافات» «جنایت و مکافات»
مؤلف: فئودور داستایفسکی «جنایت و مکافات» یکی از برجستهترین آثار ادبیات کلاسیک جهان نوشته فئودور داستایفسکی نویسنده نامی روسیه است. به اعتراف خود داستایفسکی طرح این اثر را زمانی که در زندان بوده در ذهن خود پرورانده است. او سه شیوه روایت را برای نگارش آنچه در ذهن داشته میآزماید.
ابتدا به شکل یادداشتهای روزانه شخصیت اصلی، سپس به شکل اعتراف او در پیشگاه دادگاه و برای بار سوم به شکل خاطرات یک زندانی به نگارش درمیآورد، اما هیچکدام از نظرش رضایتآمیز واقع نمیشود و در نهایت کتاب را به شکل روایت سوم شخص مفرد مینویسد و در سال ۱۸۶۶ به چاپ میرساند.
این کتاب در ایران نیز توسط مترجمین مختلف برگردانده شده و در انتشارات مختلفی به چاپ رسیده است. اولین و قدیمیترین ترجمه از این اثر متعلق به بهروز بهزاد است. دیگر ترجمه قدیمی نیز به مهری آهی تعلق دارد که از زبان روسی به فارسی برگردانده شدهاست.
ترجمههای بسیاری از این اثر در دسترس است که خوانندگان میتوانند به فراخور ارتباطی که با متن برقرار میکنند آن را برگزینند، اما در حال حاضر پس از ترجمه مهری آهی ترجمههای اصغر رستگار و احمد علیقلیان از خوشخوانترین ترجمههای فارسی این اثر محسوب میشوند و در میان مخاطبان داستایفسکی به توفیق چشمگیری دست یافتهاند.
«جنایت و مکافات» –آنگونه که از نامش پیداست– روایت حوادثی است که پس از وقوع یک جنایت رخ میدهد.
«رودین رومانویچ راسکولنیکوف» شخصیت اصلی رمان «جنایت و مکافات» جوانی است ۲۳ ساله، با هوش و درایتی قابل تحسین و البته افکاری خاص و پیچیده. او دانشجوی رشته حقوق، ساکن سنپترزبورگ پایتخت آن روزهای روسیه است که به دلیل تنگدستی درس را رها میکند و در ادامه حوادثی برایش رخ میدهد که گرههای اصلی داستان است.
فضای کتاب، توصیفی دقیق از روسیه آن سالهاست و مخاطب میتواند با توصیفاتی که داستایفسکی ارائه میدهد خود را کاملا در آن فضا تصور کند. علاوه بر این او با خلق راسکولنیکوف نمایندگی تعداد زیادی از مردم روسیه را به عهده این شخصیت میگذارد که سرنوشتشان بسیار به راسکولنیکوف شباهت دارد. روسیهایی که در آن زمان و مکان در طبقه پایین جامعه میزیستهاند و با مشکلات اجتماعی زیادی گریبانگیر بودند.
راسکولنیکوف تحت تاثیر فشار مالی تصمیم میگیرد قتلی مرتکب شود. او نقشه قتل پیرزن رباخوار ثروتمندی را در ذهن خود طرحریزی میکند. اما انگیزههایی که او برای قتل در سر میپرواند بسیار فراتر از نیاز مالی است. راسکولنیکوف جوان عقایدی در ذهن دارد که او را برای ارتکاب این قتل مصممتر میکند.
وی معتقد است پیرزن رباخوار شپشی در جامعه است که جز مکیدن خون دیگران کاری از پیش نمیبرد و بودن او نه تنها برای جامعه مفید نیست که بسیار خطرناک نیز هست. راسکولنیکوف جهان را ناعادلانه میداند. به عقیده وی راه رهایی نسبی از این ناعادلانه بودن جهان، اخلاقی فضیلتمحور است. اخلاقی فراتر از اخلاق متعارف.
او معتقد است افرادی در دنیا وجود دارند که بر مبنای فضایلی که در آنان است میتوانند با ارتکاب به اعمالی به ظاهر غیراخلاقی، چون قتل، عدالت را در جهان اجرا کنند و به برپایی اخلاق کمک کنند. بر همین مبناست که گمان میکند میتواند با قتل پیرزن رباخوار گامی در جهت پاکسازی جامعه از بیعدالتی بردارد؛ بنابراین قتل پیرزن اتفاقی نیست که به ناگاه در ذهن راسکولنیکوف نقش ببندد یا حاصل خشم و جنونی آنی باشد. او ابتدا این مسئله را در ذهن خود تئوریزه کرده و بارها و بارها به آن اندیشیده است و در نهایت این حق را برای خود قائل شده که میتواند در راستای هدفی متعالی (برقراری عدالت) دست به هر کاری بزند. حال هر اندازه آن عمل غیر اخلاقی باشد مهم نیست چرا که برای رسیدن به هدفی مهمتر است.
اما برخلاف آنچه که تئوریزه نموده است بلافاصله پس از ارتکاب به جنایت به دام وجدان میافتد و ما در سراسر داستان شاهد مونولوگها و دیالوگهای بسیار تاثیر گذار هستیم که نتیجه جدال عقل و وجدان است.
از یک سو عقلی که به وسیله فرضیات و نظریات مختلف، راسکولنیکوف را به ورطه جنایت میکشاند، جنایتی که تا پیش از وقوع، در پوششی از شعارهای فریبنده پیچیده شده بود و از دیگر سو وجدانی که تا پیش از جنایت مدام سرکوب میشد و پس از آن نمیتواند خاموش بنشیند و بالاخره بیدار میشود و درگیریهای عمیقی را برای شخصیت اصلی داستان به وجود میآورد. راسکولنیکوف از ابتدای داستان تا لحظه اعتراف به جنایت دائما در حال صحبتکردن با خویش است.
او روانی آشفته دارد و ویژگیهایی که داستایفسکی از او توصیف میکند بسیار به اسکیزوفرنی نزدیک است و در ادامه، ارتکاب جنایت علائم او را تشدید میکند و ما با شخصیتی روانپریشتر از قبل مواجه میشویم.
راسکولنیکوف بسیار سعی دارد خود واقعیاش را سرکوب کند و با دیدگاهها و تئوریهایی که در ذهن میپروراند به یک نسخه ساختگی در جامعه تبدیل شود، نسخهای که سعی دارد نقش یک ابر انسان را بازی کند. در نگاه او دو دسته انسان در دنیا وجود دارد، انسانهای حقیر و انسانهای برتر و در یک دستهبندی کلیتر همه انسانها حقیرند ولو اینکه خلاف آن ثابت شود.
اما انسان برتر از نگاه راسکولنیکوف چه ویژگیهایی دارد که شایسته انجام هر عملی در راستای رسیدن به هدف است؟ از نظر او انسانهای برتر افرادی هستند که با عزمی جزم به سوی آنچه تصمیم به عملی کردنش گرفتهاند پیش میروند، آنها هدفی روشن در ذهن دارند و در راستای رسیدن به هدف از هیچ عملی دریغ نمیکنند. از نظر او افرادی، چون ناپلئون نمونه انسانهای برترند.
مخاطب بعد از خواندن «جنایت و مکافات» خود را در برابر پرسشهای بسیاری مییابد.
او از خود سوال میکند آیا به راستی هدف وسیله را توجیه میکند؟
میتوان برای رسیدن به هدفی متعالی به هر وسیله مبتذلی دست یازید؟
آیا هدف به تنهایی از اصالت برخوردار است یا راه رسیدن به هدف است که به آن اصالت میدهد؟
توسل به وسیلهای تا چه اندازه مذموم را برای رسیدن به هدفی تا چه اندازه مقدس میتوان توجیهپذیر دانست؟
اَبَرانسان چگونه انسانی است؟ او برای ارتکاب به جنایت چقدر به ارضا هوای نفس و چه اندازه به کمک به بشریت فکر میکند؟
سوالاتی که داستایفسکی در ذهن ایجاد میکند لامکان و لازمان است، چرا که اکنون با گذشت صد و پنجاه سال از نگارش کتاب، این سوالات هنوز هم جزو مهمترین دغدغههای جامعهشناسی وفلسفی بشر است و از موضوعاتی بحث برانگیز قلمداد میشود.
داستایفسکی اگرچه به این سوالات پاسخی نمیدهد، اما در پایان داستان با به تصویر کشیدن عشقی انسانی چاره زخمهای بشر را عشق میداند. سووشون
سووشون» اثر ماندگار سیمین دانشور در تیر ماه سال ۱۳۴۸ منتشر شد و حال که پنجاه سال از انتشار آن میگذرد جزو پرفروشترین آثار ادبیات فارسی در تمام این نیم قرن بوده است و تا کنون به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، چینی و ژاپنی ترجمه شدهاست.
سووشون روایت زندگی «زری» و «یوسف» است. زوجی از طبقه متوسط ملاکان که در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم در شیراز روزگار میگذرانند. روایت خانواده و مبارزه و قحطی و جنگ و نفوذ و استعمار و استبداد است.
برخی معتقدند که دانشور از شخصیتهای حقیقی در این اثر وام گرفته است و «زری» خود سیمین و «یوسف» همسرش جلال آلاحمد است.
چند ماه پس از انتشار سووشون، سیمین در غم از دست دادن جلال به سوگ مینشیند و کتاب را با این مقدمه به او تقدیم میکند:« به یاد دوست که جلال زندگیام بود و در مرگش به سووشون نشستهام»
عنوان کتاب برگرفته از یک آیین عزاداری باستانی در سوگ شخصیت ملی اساطیری یعنی سیاوش است که در برخی شهرها و روستاها انجام میشود و علت برگزیدن این نام از سوی نویسنده شباهت سرانجام یکی از شخصیتهای محوری داستان با سرانجام سیاوش است.
داستان روایت مبارزه و شجاعت در برابر نفوذ و استعمار انگلیس بر برخی شهرهای جنوبی در جنگ جهانی دوم است که در بستری خانوادگی و احساسی روایت میشود.
«یوسف» همسر «زری» مردی آزادیخواه و مبارز است که از هیچ فرصتی برای مبارزه آشکار و پنهان با استعمار انگلیس دریغ نمیکند و در نهایت در راه مبارزه جان خود را از دست میدهد.
«زری» زنی است که سعی دارد از تمام جهات از خانواده خود محافظت کند. او همیشه نگران مبارزات «یوسف» است و اگرچه خود با عقاید و نظرات همسرش همراستا و همجهت است اما حفظ جان اعضا خانوادهاش از گزند استبداد را مهمتر از هر چیزی میداند.
او نسبت به زنان هم دوره خود از موقعیت فرهنگی و سواد بالاتری برخورد است با این وجود گاه و بیگاه شاهد تن دادن «زری» به رفتارهای مردسالارانه «یوسف» هستیم اگرچه «یوسف» نیز نسبت به مردان هم عصر خود برای جایگاه زن و عشق به زن شأن و منزلت رفیعی قائل است.
«زری» زنی محافظهکار است که حفظ عشق و خانوادهاش از گزند را بر هر مبارزهای مقدم میداند اما در نهایت با مرگ حماسی همسرش خود طلایهدار مبارزه علیه استعمار میشود و این مسئله را دانشور در به تصویر کشیدن مراسم تشییعجنازه «یوسف» هنرمندانه نشان میدهد و کتاب از این حیث تاثیر بسیاری بر زنان دهه چهل و پنجاه و فعالیت آنان در راستای مبارزه علیه حکومت پهلوی میگذارد.
داستان در عین واقعگرا بودن سمبلیک نیز هست و هر شخصیت نماینده قشری و هر واقعه سمبل حادثهای در تاریخ است.
«یوسف» نمادی از تمام مبارزان وآرامانگرایان تاریخ است که در برابر استعمار و استبداد سر تسلیم فرود نمیآورند و مرگ او در روز ۲۹ مرداد گوشه چشمی ظریف از سوی نویسنده به واقعه کودتای ۲۸ مرداد است.
«زری» نماینده هر فردی است که در نهایت از دلبستگیهای خود میگذرد تا برای ارزشها و آرمانهایی بزرگتر تلاش کند.
در این میان شخصیتهایی چون «خان کاکا» نماد افراد نان به نرخ روز خور و فرصت طلبی هستند که به بهای منافع خود تن به خفت استعمار میدهند.
بیان هنرمندانه روایت سووشون و گره زدن آن با داستان اصلی، خود تمثیلی از جریان حماسه در طول تاریخ است.
داستان به شیوه دانای کل محدود به ذهن زری روایت میشود ما با یک زن روایتگر طرفیم، روح زنانه بر فضای داستان حاکم است اما این زنانگی از داستان بیرون نمیزند، نویسنده در دمیدن این روح زنانه به پیکر داستان افراط نمیکند، داستان ابدا زنانه نیست و با تمام زنانگیهایش مردانه نیز هست.
روایت در بیان احساسات و شرح دلواپسیها چنان زنانه است که گویی از زبان تمام زنان جهان برآمده و در شرح مبارزات و دلیریها و جوانمردیها چنان مستحکم و مردانه است که گویی هر مرد مبارزی خاطرهای در آن نگاشتهاست و باور نمیکنیم این همه شرح دقیق دلاوری و شجاعت از قلم یک زن با تمام ظرافت و زنانگیاش تراویده باشد و این یعنی توازن زنانگی و مردانگی. یعنی همسویی مرد و زن به دور از سلطه آن «ایسم» معروف جهان مدرن: فمینیسم.
نویسنده صادقانه روایت میکند و به درستی در داستان گره ایجاد میکند. برخی تحلیلگران سیمین دانشور را شهرزادی پسامدرن میدانند چرا که از نظرگاه ایجاد کشش در داستان و مجذوب و مشتاق کردن مخاطب به ادامه داستان به شهرزاد هزار و یک شب شباهت دارد.
اینکه مخاطب داستانش همواره میخواهد بداند چه پیش میآید و به سختی میتواند کتاب را برای دقایقی ببندد.
نویسنده در قالب داستان اطلاعات فرهنگی، اجتماعی و تاریخی مفیدی به مخاطب جوانی که آن دوران را ندیدهاست ارائه میدهد.
مخاطب از خلال گفت و گوهای «یوسف» و همقطارانش و حدیثنفسهای «زری» و همچنین از خردهها حکایتهایی که در بطن داستان اصلی جریان مییابند میتواند از شرایط اجتماعی سیاسی و فرهنگی آن زمان مطلع شود.
در واقع دانشور تحت لوای ادبیات برایمان از تاریخ میگوید و شاید این خود یکی از علل ماندگاری کتاب باشد. اینکه نویسنده به مدد ادبیات از پس پیچیدگیهای تلخ و شیرین تاریخ برآمدهاست و برای مخاطبی که چندان حوصله نمیکند تاریخ ایران را در جنگ جهانی دوم بخواند، داستان میگوید داستانی که شاید حکایتی برخاسته از ذوق و خیال نویسنده باشد اما یادآور زریها و یوسفها و سیاوشان بسیاری در تاریخ ایران است.
کتیبه ژنرال
اکبر صحرایی متولد ۱۳۳۹ شیراز است. وی تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی رشته مدیریت ادامه داده است. صحرایی قبل از انقلاب مطالعه را به صورت جدی با داستانهای محمود حکیمی، جلال آل احمد و آثار کلاسیک جهان آغاز کرد و نویسندگیاش را مدیون جنگ میداند. وی با پایان جنگ با نوشتن خاطرات خود و دوستان از آن دوران، نویسندگی را به صورت حرفهای تجربه کرد به طوریکه خاطرات و بعدها داستانهایش در مجلهی تخصصی کمان، روزنامهی ایران، ماهنامهی عصر پنج شنبه، خبر جنوب، عصر وسایر به چاپ رسید. مجموعه داستان جنگ به نام «کانال مهتاب» اولین کتاب صحرایی است که در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسید. کتبه ژنرال جدیدترین اثر نویسنده حافظ هفت میباشد که با نگاهی متفاوت نسبت به جنگ منتشر شد شده است
این رمان به نحوی جنگ و صلح نویسنده است. شاید از این منظر که رمان به نحوی تاریخ و رویدادهای متعدد انقلاب اسلامی است، درست مثل جنگ و صلح تولستوی. صحرایی به مدت پنج سال دست به تحقیق میدانی، مصاحبه با شخصیتهای گوناگون و دست به سفر و مسافرت و بالاخره نوشتن زد تا رمان ۱۰۰۰ صفحه کتسبه ژنرال در دو جلد تحت عنوان قصرالدشت و قمحانه به چاپ رسید. رمانی که حوادث بیش از ۶ ده قبل از انقلاب اسلامی و پس از ان را شامل میشود، جنگها و حوادث تاریخی متعدد، ترور، کودتا، حادثه طبس، درگیریهای سیاسی در ایران، عراق و سوریه و… بخشهایی از این رمان هزار صفحهای را پوشش میدهد. زندگی متفاوت شخصیت اصلی رمان اسکندری، اعظم همسر او، حلیمه خاتون مادر او، سرهنگ، منیژه، هومن و دهها شخصیت دیگر که در طول رمان تجزیه و تحلیل میشوند، رمان را تبدیل میکند به یک رمان شخصیتی تا تاریخی؛ و از طرفی میتوان به جرات گفت که اولین رمان مدافعان حرم که با محوریت زندگی فرمانده بی سر؛ شهید عبداله اسکندری به رشته تحریر در آمده کتیه ژنرال میباشد.
اتفاقات و حوادث در رمان برق اسا از جلو چشم خواننده عبور میکنند، حوادث و قصههایی که در عین معجز بودن، تاثیر خود را بر مخاطب میگذارد.
نویسنده کتیبه ژنرال در قالب و فرم هم دست به نواوری و استفاده از تکنیکهای داستانی مدرن در عرصه این گونه از ادبیات داستانی یعنی انقلاب اسلامی زده است. استفاده از فلاشک بک، فلا فوروارد، استفاده از عنوان یک تا ۲۲ کتیبه به جای فصل و… بعضی از این تکنیکهای فرمی میباشد که در رمان استفاده شده است.
کتیبه ژنرال جدیدتر ین اثر اکبر صحرایی در دوجلد به نامهای قصر الدشت (جلد اول) و قمحانه (جلد دوم) در ۱۰۱۵ صفحه و در قطع رقعی همزمان با ایام هفته کتاب و کتابخوانی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.